کر بختیاری
کر بختیاری
نرم افزار ومطالب آموزشی
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
بدترين شترها در دنيا ((جمل )) عايشه بود، كه با آن به جنگ حضرت على عليه السلام رفت و هزاران نفر را به خاك و خون كشيد. در دفاع از آن شتر حدود هفتاد نفر بى دست شدند.
وقتى عمر، لشكر به جنگ پادشاه عجم مى فرستاد، صاحب شتر، آن را آورده بود در مدينه تا بفروشد. سلمان فارسى ، هر وقت آن شتر را مى ديد، سنگ بر مى داشت و به آن مى زد!
ساربان مى گفت :اى سلمان ! تو كه اذيت كننده نبودى ! چرا بدون دليل شتر مرا مى زنى ؟ اين شتر تو حيوان نيست ، بلكه شيطان است و از طايفه جن . اسم آن ((عسكر)) فرزند كنعان است .
من آن را مى شناسم !اى ساربان اين جا كسى شتر تو را نمى خرد، اگر مى خواهى آن را بفروشى به حوئب ببر، آن جا به هر قيمت بخواهى از تو مى خرند، او هم شتر را برد همان جا كه سلمان گفته بود.
وقتى عايشه از مكه برگشت ، طلحه و زبير او را فريفتند كه بايد به خون خواهى عثمان برخيزى . گفتند: بايد برويم در بصره از آن جا جمعيت برداريم و با على جنگ كنيم .
در راه كه مى آمدند، خواستند شترى براى هودج عايشه بخرند كه از شتران ديگر قوى و بلند و نمايان تر باشد. همين ((عسكر)) پسر كنعان را آوردند و عايشه آن را ديد پسنديد. صاحب شتر شروع كرد تعريف كردن كه چقدر قوى است ، زيرك و باهوش است ، تا جايى كه گفت : تربيتش كرده ام ، وقتى صدا مى زنى مى آيد! وقتى گفتى برو، مى رود. صدايش صدا زد و گفت : ((عسكر، عسكر)) شتر پيش وى آمد.
همين كه عايشه اسم ((عسكر)) را شنيد، گفت : برگردانيد، من بر اين شتر سوار نمى شوم . گفتند: اى خانم ! از اين شتر بهتر پيدا نمى شود، به درد ما مى خورد، خوب شترى است . جواب داد: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مرا از سوار شدن بر آن منع فرموده ، برويد شتر ديگرى بياوريد.
چون آنها شترى از اين بهتر پيدا نكردند، افسار و جهاز و زانو بندش را تغيير دادند و داخل شتران ((يعلى بن منبه )) كردند. شترى كه با يك اهدايى به منظور كمك به طرف داران عايشه تهيه ديده شده بود. تا با على بجنگند. اين حيوان را پيش او آوردند و گفتند: اين قوى تر و از آن شتر بهتر است . بعد محمل عايشه را بر آن بستند و به بصره آمدند و آن شهر را تصرف كردند، بيت المال را تقسيم نمودند، مردم را براى جنگ با على شوراندند و گفتند: مقصود عايشه همسر پيامبر، خون خواهى عثمان است ، صد وبيست هزار نفر از دور و نزديك جمع كردند، در حالى كه لشكر على از دوازده هزار تا بيست هزار نفر نوشته شده . محمل عايشه آماده شد، صفحه هاى آهنى بر آن كوبيدند، تا آسيبى به عايشه نرسد و پرچمى بالاى آن بستند. جنگ شروع شد. در آن دست هفتاد نفر كه بر مهار شتر بود قطع شد. دست هر كس را قطع مى شد، ديگرى مى آمد جلوى شتر و مهار او را به دست مى گرفت ، حدود هفده هزار نفر از لشكر عايشه و دويست نفر از لشكر حضرت على كشته شدند.
حضرت على عليه السلام فرياد مى زد كه خود را به ((شتر)) رسانيد و آن را پى كنيد؛ كه آن شيطان است و تا كشته نشود مردم متفرق نمى شوند. اول محمد بن حنفيه قصد ((شتر)) كرد ولى كارى از پيش نبرد. امام حسن عليه السلام جلو رفت و نيزه اى بر حيوان زد و برگشت . مالك اشتر خود را به ((عسكر)) رسانيد و يك پايش را قطع كرد. يكى از لشكريان عايشه شانه خود را زير ران شتر قرار داد كه زمين گير نشود. مالك او را هم كشت . شتر تا مدتى روى سه پا ايستاده بود. على عليه السلام فرمود: از شياطين زير شتر را گرفته پايش را بزنيد. وقتى ((عسكر)) را كشتند، مردم متفرق شدند و جنگ خاتمه يافت .
داستان جنگ جمل مفصل است . ما قصدمان فقط ((شتر)) عايشه بود تا بدانيم كه آن ماءمور شيطان بود. داستان جنگ جمل در كتاب تاريخ اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است .

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:شيطان شتر عايشه, توسط کربختیاری